غروب جمعه و تنهایی های من
زیاد دور نیستم
غروب جمعه و من و من و من.....
در میان خلوت سوز دار نفهمیدن و درکاجبار تنهایی محض....
بانو جان !!
باتوام با تو!!!!
کهنه زخم شیرین ......
یادگار روزگار خواستن و راستی....
کافیست فقط یک بار سر برگردانی خواهی دید مرا
زیاد دور نیستم
فقط به متراژ یک عمر جوانی و حسرت نتوانستن...
كه پس از تو میان چه کنم ها و نکنم ها پرسه می زند........
شاید هم به شمایل مجنون شیدا شده لیلا
به شکل یک انسان
اما عاقل و کمی پیر و فرتوت
ودیر ...
و شاید هم کمی خیلی دیر
کاش مخابرات
یه روز صبح بهت اس ام اس میداد:
مشترک محترم و عزیز ما،
شما قبلا در طول روز فلان شماره رو دویست بار میگرفتی
اس ام اس که حرفش رو نزن،
اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت
حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود
که برا خودمون سیوش میکردیم
حتی یه شب، ( زمستون بود فکر کنم)، اینقدر حرفای خوشگل خوشگل میزدین و ما هم هی گوش میدادیم
که پای تلفن خوابمون برد،
یادمون رفت بقیه پول تلفن شما رو حساب کتاب کنیم
حالا مشترک محترم و عزیز،
چی شده که این روزا دیگه خبری ازت نیست؟
چیزی شده؟
چرا اون شمارهه رو دیگه نمیگیری؟
یه اس ام اس خالی هم حتی نمیدی
منِ مخابرات، اون دوره رو باهاتون زندگی کردم، حقمه که بدونم
تو هم اس ام اس بدی بگی:
بیخیال رفیق،
کاش می شد در غروب لحضه ها
عشق را بازندگی باور کنیم
کاش میشد در فراسوی امید
عاشقی دلباخته را باور کنیم
توکه قصد جدایی کرده بودی
خیال بی وفایی کرده بودی
چرا با این دل بیمار من
زر از ما آشنایی کرده بودی
گلی چیدم فرستادم برایت
ولی آنرا فشردی زیر پایت
اگر گل هدیه ناقابلی بود
تو از گل بهتری جانم فدایت
یادمان باشد از این عید خطایی نکنیم.
گرچه در خویش شکستیم صدایی نکنیم.
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست.
گرشکستیم ز غفلت من ومایی نکنیم.
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم.
وقت پرپرشدنش سازو نوایی نکنیم.
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.
ادمی راست گو...خیلی زود خیلی راحت عاشق میشن...
خیلی زود احساسشون رو بروز میدن...
خیلی راحت بهت میگن که دوست دارن...خیلی دیردل میکنن...
خیلی دیر تنهات میذارن...اما...وقتی زخمی بشن ساکت میشن...
چیزی نمیگن...خیلی راحت میرن...و...دیگه بر نمیگردن
عبور میکنم هرروز از کنار نیمکت های خالی پارک...
طوری که انگار کسی در اخرین نیمکت
انتظارم را میکشد!
و به انجا که میرسم باید وانمود کنم
که باز دیر رسیده ام...!
تیکه ای بودی از دلم خشکیدی و بریدمت
هزار و یک رنگی بدون دروغ و نیرنگی بدون
واسه دله عاشق من بد نامی و ننگی بدون
راهمو سد کردی عزیز عشقمو رد کردی عزیز
خودت ندونستی چی کردی با ما بد کردی عزیز
یادت میاد گفتم بهت اگه نمی شی مرحمم
تورو خدا زخمم نشو که تیکه پارس بدنم
تو عین ناباوریهام تو هم شدی یه زخم نو
هیچ نمی خوام مثله تو شم از جلوی چشام برو
تعداد صفحات : 13