فرق جمله ای که منتظرشنیدنش بودم باجمله ای که گفتی،فقط یک نقطه بود …
هی لعنتی …
کاش اون نقطه رو بالامیگذاشتی نه پایین …
کاش میگفتی نرو …
ولی افسوس که گفتی برو .
فرق جمله ای که منتظرشنیدنش بودم باجمله ای که گفتی،فقط یک نقطه بود …
هی لعنتی …
کاش اون نقطه رو بالامیگذاشتی نه پایین …
کاش میگفتی نرو …
ولی افسوس که گفتی برو .
گفته باشم …
من درد میکشم اما تو چشمهایت را ببند،
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی…
آن قدر مرا سرد کرد … از خودش ..
از عشقش ..
که حالا به جای دل بستن یخ بستم …
حالا به سمت احساسم نیا که لیز میخوری !!
“کنج گلویم قبرستانی است پرازاحساسهایی که زنده بگورشده اند،
به نام بغض….”
عشق گم شده من..
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز
تکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
فرستنده: پیام از مشهد
واژه هایی که عاشقانه می شوند …
ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …
عاشقانه هایی که می نویسی جز او …
همه را به یاد عشقشان بیاندازد…
و تو …
همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …
کاش میدونستی …
اونی که نشسته …
همیشه خسته نیست !
شاید جایی برای رفتن نداره …!!!
هی باران …
ببار …
من سفر کرده ای دارم که پشت پایش آب نریختم …!
خدایا …
یک امروز را مهمان من باش …
به یک فنجان قهوه تلخ …
دلت نمیخواهد طعم دنیایت را بچشی ؟؟
بی حس شده ام از درد !
از بغــض !
فقط گاهـی …
خـط ِ اشکی …میسـوزانـد صـورتـم را.
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …
هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …
این جمع پر از تنهاییست .
تعداد صفحات : 13